امروز آخرین زنگ ادبیات بود و معلم ادبیاتمون یک وویس بلند بالا حول محور خداحافظی با ما گرفته بود
عید فطر - عید الفطر مبارک علیکمبرای ثبت نام کلاس اول رفتیم ،خانم معاونی که مسئول بازجویی بچههای هفت ساله است اونقدر بد رفتار میکنه که باعث میشه فکر کنم بین بدهکاری به ایشون یا خوردن ارث پدرشون،کدوم یک رو مرتکب شدم که لیاقتم همچین رفتاری هست؟؟
من هفت ساله توی شوک و ترسم و حالا بازجوی کودکان هرچی ازم میپرسه فقط جواب میدم نمیدونم!!!
ضربه اول:(ما داریم مثل دوتراکیها با بچهی شما رفتار میکنیم اما این اصلا دلیل قانع کنندهای نیست بچه شما مشکل داره !!)
سال هشتاد و هفت ، من کلاس اولم
یک روز معاون آنقدر سر بچههای هفت هشت ساله داد زد تا غش کرد!!
محرم شده و من مطلقا هیچ درکی از اینکه چرا وسط نمازخونه مدرسه به زور نشاندنم تا در خاموشی چراغها نوحه گوش کنم ندارم!!!
ضربه دوم:(چیزی به اسم حق انتخاب وجود نداره ما فقط اینجا یک رکن اساسی داریم و اونم 'اجبار'هست)
بهمن ما برامون پرچم آتیش میزنن و به بچهها اجازه میدن تا هر چقدر که دلشون میخواد به آتیش نزدیک شن!!!!!!
نمیخواهم تکرار کنم چند بار مجبورمون کردن سر صبح مرگ بر این و اون بفرستیم،چندبار محکوم شدیم به خواندن زیارت عاشورا و گوش دادن به نوحه چند بار ...
کلاس سوم شدیم و حالا هفتهای یکبار نماز برای هممون اجباریست اگر چادر نمازمون توی خونه جا بمونه دعوا میشیم
یک روز بعد از اینکه از ماشین پیاده میشم متوجه میشم چادرم توی ماشین جا مونده و تا محل کار مامانم پشت ماشین میدوم!!!
ضربه سوم(جرم من خیلی سنگین بود واقعا اون حجم از ترس و استرس اون روز حقم بود!!)
کلاس چهارم معلممان فقط در صورتی نمره میده که عین جملههای کتاب رو بنویسی دقیقا خود کتاب و من چون به جای حفظ کردن کتاب اون رو یاد میگرفتم از طرف بانو محکوم میشم به مشکل 'عدم تمرکز' و میفرستنم پیش روانشناس
خانم دکتر بعد از چند جلسه صحبت و تمرین به این نتیجه میرسن که من یک بچه عادی بدون مشکلم و اونی که مشکل داره معلم مربوطه است که میتونه رو یه بچه اینقدر غیر منطقی ایراد بزاره:/
کلاس پنجم مدرسه را شاهد میکنن و حالا از کلاس سوم به بعد همه محکومند به پوشیدن چادر مشکی،دیگه کسی حق نداره توی حیاط مقنعه اش رو دربیاره و من حالا فکر میکنم چه چیزی تحریک آمیزی در ما نیم وجبیهای به بلوغ نرسیده وجود داشت که اونطور با شدت پوشیده میشدیم؟؟
کلاس ششم شدم و حالا از زنگهای محبوبمون میزنن تا ریاضی کار کنیم ،قبول شدنمان توی آزمون تیزهوشان مهم است اما علاقه امان به ورزش و هنر خیر!!
معلم قرآنمان تدریس کتاب رو به معلم خودمان واگذار کرده و در زنگهای قرآن برایمان حرف سیاسی میزند یا سعی میکند عقاید پوچ و تهی از هر گونه انسانیتش رو توی کله امون فرو کند برای مثال اینکه در قیامت از موهایمان آویزون میشیم یا اینکه استخر نرویم چون پوشیدن مایو و دیده شدن توسط دیگر همجنسان گناه است
(الان فکر میکنم چه چیزی انسان وارانه بود که این یکی بخواد باشه؟؟)
کلاس ششم تموم شد و معلممان در خدافظی ما را به داشتن حجاب تاکید کرد اما به تلاش و پشتکار و هدفمند بودن یا حتی انسان بودن نه!!!
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
۱۴ مجروح حادثه ناوچه کنارک از بیمارستان چابهار مرخص کردن شدند• من روزه ام جلوی من چیزی نخور یا به من چه که تو روزه ای، مسئله این است:
راستش من فکر میکنم درستش کاری بود که والدین روزه ام با من روزه ندار کردند،برایم ساندویچ سیب زمینی سرخ کرده گرفته اند و کاملا مطمئن شدند که سس به اندازه بوده یا به سبزی خوردن نیاز ندارم برای منی که هر سال توی مدرسه باید حجم زیادی از دعوای روزه دارها و ندارها سر خوردن یا نخوردن رو تحمل میکردم،این حجم از زندگی مسالمت آمیز در ماه رمضون غیر قابل باوره و صد البته خوشحال کننده است.
• زندگی بعد از اینستاگرام؟هرگز
چهار اردیبهشت دی اکتیو کردم دو روز اول عین معتاد تازه شروع به ترک کرده برام سخت بود اما بعد یک طوری شد که انگار از اول هم هیچوقت توی زندگی من نبوده
کمیبیشتر از یه هفته بعد برای چک کردن یه خبر دوباره اکانت رو برگردوندم که و بیش از پیش به این نتیجه رسیدم چه وقت تلف کنی عظیمیتوی این برنامه کذایی وجود داره و اینواقعا برام خوشایند نیست اومدم دی اکتیو کنم منتها تا قبل از یک هفته برنامه این اجازه رو به من نمیده -__-
• نترسید نترسید ما همه با هم هستیم
فکر میکردم فقط منم که هر چقدر میخونم بدتر خراب میکنم اما چند شب پیش رییس بزرگ پیامبلند بالایی مبنی بر این نوشت که:
هرمَرگِتون که شده نگران نباشید چون همتون به شدت افت کردید اما نا امید نشید وقت هست و
"با توجه به شرایط مختلف ادما باید تصمیمای مختلف بگیرن. اگر نتونی با شرایط کنار بیای قطعا بازنده خواهی بود. اونی برنده است که خودشو با شرایط وفق بده و متناسب با اون برنامه ریزی کنه"
و خلاصه نوید روزهای خوش داد اگر گذشته تاریک و افت تحصیلی رو فراموش کنیم و از امروز به پا خیزیم:تکبیر:||
• عجیب اما باور نکردنی:بچه کنکوریها هم مثل تمام انسانها دیگرند!!!!
دو روزی است دچار شدم به حسی که مامان اون رو 'مودِ پایین' نامگذاری کرده .دلم میخواد تا جان در بدن دارم بخوابم و در لحظات باقی مانده ام باز بخوابم!
• موضوع جشنواره:من و معلم مجازی ام
عنوان واقعی است اما من نمیتونم انرژی و وقت حروم کنم و در آخر یه مشت دروغ بنویسم .حقیقت این است که معلمهای مجازی ما هیچ درکی مطلقا هیچ درکی از زمان ندارند و فکر میکنند بچه اگر کارهای من را نکند پس چه کار کنید؟لیکن حضرات به چرندهای کتاب درسی بسنده نکرده اند و هزاران هزار پاور و پروژه روزنامه دیواری و مقاله و کوفت زهرمار میخواهند و مطلقا هیچ درکی از زمان محدود بیست چهار ساعت شبانه روز ندارند!!!
از همه جالب تر روز معلم برای خودشون نوشابه باز میکنند و میگویند من سخت کوش هستم و اگر در آینده به جایی برسی بخاطر منه
(چه کسی با زحمت معلم عربی به جایی رسید؟؟)
خب کانال تلگرام زدم به دو دلیل
آموزش ریاضی هشتم فصل نهمبه مامانم گفتم از اجتماع بدم میاد و تحمل مهمونی برام عذابه لیکن مایل به شرکت در مهمانی خدا نیستم شماها برید خوش بگذره:دی)
آموزش ریاضی هشتم فصل نهمخب طبق روال ،برنامه شبانگاهی باید با سخنی چند از کوی کراش شروع میشد ولی به خاطر کامنت بی شرمانهی بعضیها که اصلنم اشاره مستقیم به آنه ندارم،این بخش تا اطلاع ثانوی از برنامه شبانگاهی حذف شد.
با اختلاف پوچ ترین مطلب تاریختو روز nام قرنطینه بابام گفت اگه مردم وصیت نامه ام رو میدونید ، منم با نگاه واقع گرایانم وارد شدم و گفتم باید بنویسیش چون ما نمیدونیم و خب اینا سه ساعته این حجم از عشق و علاقه من رو مسخره میکنن و میخندن:/
نمی دانی کنار آب، تشنه شهید شدن چه حالی می دهد...شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
فن فیکشن after drowningتعداد صفحات : 0